نقش طب جامع اسلامی در تربیت و اخلاق

610 بازدید
نقش طب در اخلاق و تربیت
تغذیه در تربیت و اخلاق موثر است ،بسیار می شود که یک حالت بحرانی روحی و غم و اندوه شدید جسم را در مدت کوتاهی، ضعیف و پژمرده و ناتوان می سازد ،موهای انسان را سفید، چشم را کم نور، قوت و توان را از دست و پا می گیرد؛ عکس این مساله نیز صادق است که حالات خوب جسمانی در روح انسان اثر میگذارد، روح را شاداب و فکر را قوت می بخشد. از قدیم الایام تاثیر غذاها بر روحیات اخلاق انسانی مورد توجه دانشمندان بوده است و حتی این مطلب جزء فرهنگ توده های مردم شده است؛ مثلا، خونخواری را مایه قساوت و سنگدلی می شمردند، و معتقد بودند که عقل سالم در بدن سالم است. سالکِ عارفِ بالله، شیخ محمد بهاری در باب صحت مزاج برای سلوک عارفان) به سوی عرفان( می نویسد: اول باید صحیح المزاج باشد. اگر علتی در مزاج باشد باید به معالجه ی آن بپردازد، چه اگر سودا غالب آید، پاره ای از حرکات سوداویه را شور عشق پنداشته و مغرور گردد.اگر صفرا و حرارت غلبه کند، خشکی دماغ و خفقان قلب و سوء الخلق فوق العاده حاصل گردد. اگر بلغم زیاده باشد، قصور در فهم معانی دقیقه خواهد کرد. پس اعتدال مزاج، لازم است، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی نیز نشانه های روشنی برای این معنی دیده می شود از جمله در درباره گروهی از یهود که مرتکب کارهای خلافی از قبیل جاسوسی بر ضد اسلام و تحریف حقایق کتب آسمانی شده بودند، می فرماید:آنها کسانی هستند که خدا نخواسته است دلهایشان را پاک کند. و بلافاصله در آیه بعد می فرماید: آنها بسیار به سخنان تو گوش فرا می دهند تا آن را تکذیب کنند و بسیار مال حرام می خورند !» این تعبیر نشان می دهد که آلودگی دلهای آنها بر اثر اعمالی همچون تکذیب آیات الهی، و خوردن مال حرام بطور مداوم بوده است؛ زیرا بسیار از فصاحت و بلاغت دور است که اوصافی را برای آنها بشمرد که هیچ ارتباطی با جمله «لم یرد الله ان یطهر قلوبهم» نداشته باشد. و از این جا روشن می شود که خوردن مال حرام سبب تیرگی آیینه دل و نفوذ اخلاق رذیله و فاصله گرفتن با فضائل اخلاقی است. همچنین درباره شراب و قمار می فرماید: «شیطان می خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار، عداوت ایجاد کنند؛ بی شک عداوت و بغضاء دو حالت درونی و اخلاقی است که در آیه بالا رابطه میان آن و نوشیدن شراب ذکر شده، و این نشان می دهد که غذا و نوشیدنی حرامی همچون شراب می تواند در شکل گیری رذائل اخلاقی همانند پرخاشگری و ستیزه جویی و عداوت و دشمنی اثر بگذارد. در آیه 51 سوره مؤمنون می خوانیم: «ای پیامبر! از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید؛ یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا» بعضی مفسران معتقدند ذکر این دو )خوردن غذاهای پاک و انجام عمل صالح( پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباطی بین این دو است، و اشاره به این است غذاهای مختلف آثار اخلاقی متفاوتی دارد، غذای حلال و پاک، روح را پاک می کند و سرچشمه عمل صالح می شود، و غذاهای حرام و ناپاک روح و جان را تیره و سبب اعمال ناصالح می گردد. در تفسیر «روح البیان» بعد از اشاره به ارتباط عمل صالح با بهره گیری از غذای حلال به اشعار زیر استناد شده: علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقت آید از لقمه حلال! لقمه تخم است و برش اندیشه ها لقمه بحر و گوهرش اندیشه هاو در شعر دیگری نقل می کند:قطره باران تو چون صاف نیست گوهر دریای تو شفاف نیست. از لحاظ دینی، آیا غذاها بر روی اخلاق و روحیه انسان، تأثیر می گذارند؟ در روایات زیادى که در کتب حدیثی مربوط به «اطعمه و اشربه» آمده است، رابطه اى میان بسیارى از غذاها و اخلاق خوب و بد، بیان گردیده که به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم: -در روایات متعددى مى خوانیم : یکى از شرایط استجابت دعا پرهیز از غذاى حرام است؛ از جمله ،در حدیثى از امام صادق مى خوانیم : «ان الله لایستجیب دعاء بظهر قلب قاس؛ خداوند دعایى را که از قلب قساوتمند برخیزد مستجاب نمى کند!» از این احادیث مى توان نتیجه گرفت که غذاى ناپاک و حرام، قلب را تاریک و قساوتمند مى کند؛ و به همین دلیل، دعاى حرام خواران مستجاب نمى شود و از اینجا به رابطه نزدیکى که در میان ناپاکى درون و تغذیه حرام وجود دارد، مى توان پى برد. -در حدیث معروف امام حسین در روز عاشورا آمده است که بعد از ایراد آن سخنان داغ و پر محتوا و گیرا در برابر لشکر لجوج و قساوتمند کوفه، هنگامى که ملاحظه کرد آنها حاضر به سکوت و گوش دادن به سخنانش نیستند، فرمود: «آرى! شما حاضر به شنیدن سخن حق نیستید زیرا شکمهاى شما از غذاهاى حرام پر شده است، در نتیجه خداوند بر دلهاى شما مهر زده است و هرگز حقایق را درک نمى کنید! )ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله على قلوبکم(. -در روایات دیگرى آمده است که رابطه اى در میان خوردن غذاى حرام و عدم قبول نماز و روزه و عبادات، وجود دارد؛ از جمله، در حدیثى از پیامبراکرم مى خوانیم: «من اکل لقمه حرام لن تقبل له صلوه اربعین لیله، و لم تستجب له دعوه اربعین صباحا و کل لحم ینبته الحرام فالنار اولى به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ هرکسى لقمه اى از غذاى حرام بخورد تا چهل شب نماز او قبول نمى شود، و تا چهل روز دعاى او مستجاب نمى گردد و هر گوشتى که از حرام بروید، آتش دوزخ براى آن سزاوارتر است؛ و حتى یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت مى شود!» بدیهى است براى قبولى نماز، شرایط زیادى لازم است، از جمله حضور قلب و پاکى دل، اما غذاى حرام پاکى قلب و صفاى دل را از انسان مى گیرد. -در روایات متعددی از پیامبراکرم و امامان معصوم آمده است که: «من ترک اللحم اربعین صباحا ساء خلقه ؛کسى که چهل روز گوشت را ترک کند، اخلاق او بد مى شود!» از این حدیث به خوبى استفاده مى شود که در گوشت ماده اى است که اگر براى مدت طولانى از بدن انسان قطع شود، در روحیات و اخلاق او اثر مى گذارد ،و کج خلقى و بد اخلاقى به بار مى آورد.البته استفاده زیاد از گوشت حیوانات نیز دربعضى روایات مذموم شمرده شده، ولى از ترک آن براى مدت طولانى نیز دربسیارى از روایات نهى شده است. -در حدیثى از رسول خدا مى خوانیم: «علیکم بالزیت فانه یکشف المره …. ویحسن الخلق؛ بر شما لازم است که از زیت )زیت به معنى روغن زیتون یا هرگونه روغن مایع است( استفاده کنید، زیرا صفرا را از بین مى برد… و اخلاق انسان را نیکو مى کند!» -در حدیثى از امام صادق مى خوانیم: که از کلام پیامبر چنین نقل مىکند:«من سره ان یقل غیظه فلیاکل لحم الدراج؛ کسى که دوست دارد خشم او کم شود گوشت دراج را بخورد!» )دراج پرندهاى است شبیه به کبک که گوشت لذیذى دارد(. از این تعبیر بخوبى استفاده مى شود که رابطه اى میان تغذیه و خشم و بردبارى وجوددارد. -در روایت مشروحى از تفسیر عیاشى از امام صادق نقل شده درباره این که چرا خداوند خون را حرام کرده؛ ایشان مى فرمایند : «و اما الدم فانه یورث الکلب و قسوه القلب و قله الرافه و الرحمه لا یؤمن ان یقتل ولده و والدیه ….؛ این که خداوند خوردن خون را حرام کرده به خاطر آن است که سبب جنون و سنگدلى و کمبود رأفت و مهربانى مى شود … تا آنجا که ممکن است فرزند و یا پدر و مادرش را به قتل برساند!» در بخش دیگرى از این روایت مى فرماید: «و اما الخمر فانه حرمها لفعلها و فسادها وقال ان مدمن الخمر کعابد الوثن و یورث ارتعاشا و یذهب بنوره و یهدم مروته؛ و اما شراب، خداوند آن را به خاطر تأثیر و فسادش حرام کرده است و فرمود شخص دائم الخمر مانند بت پرست است؛ بدنش لرزان مى شود، و نور )معنویت( او را از بین مىبرد، و شخصیت او را ویران مى سازد!» -در روایات متعددى که در کتاب کافى درباره انگور آمده است رابطه میان خوردنانگور و برطرف شدن غم و اندوه دیده مى شود؛ از جمله، در حدیثى از امام صادقمى خوانیم: «شکى نبى من الانبیاء الى الله عزوجل الغم فامره الله عزوجل باکلالعنب; یکى از پیامبران الهى از غم و اندوه )و افسردگى( به پیشگاه خداوند متعالشکایت کرد؛ خداوند متعال به او دستور داد که انگور بخورد!» این حدیث تأکیدبیشترى است بر مساله ارتباط تغذیه با مسائل اخلاقى. -در احادیث متعددى نیز رابطه خوردن انار و از میان رفتن وسوسه هاى شیطانى و به وجود آمدن نورانیت قلب دیده مىشود؛ از جمله، در حدیث معتبرى از امام صادق آمده است که مى فرمود: «من اکل رمانه على الریق انارت قلبه اربعین یوما؛ کسى که یک انار را ناشتا بخورد، چهل روز قلبش را نورانى مى کند» -در روایت متعددى در باب «خوردن» تعبیراتى دیده مى شود که همه نشانه ارتباط تغذیه با روحیات و مسائل اخلاقى است؛ از جمله، در حدیثى از رسول خدا مىخوانیم که به جعفر )ابن ابى طالب( فرمود: «یا جعفر کل السفرجل فانه یقوى القلب و یشجع الجبان؛ اى جعفر! « به» بخور، قلب را تقویت مى کند و ترسو را شجاع مى سازد!» -در بعضى از احادیث رابطه میان غذاى اضافى و سنگدلى و قساوت و عدم پذیرش موعظه دیده مى شود؛ از جمله، در کتاب «اعلام الدین » از پیغمبر اکرم نقل شده که فرمود: «ایاکم و فضول المطعم فانه یسم القلب بالقسوه و یبطى ء بالجوارح عن الطاعه و یصم الهمم عن سماع الموعظه؛ از غذاى اضافى بپرهیزید که قلب را پر قساوت مى کند و از اطاعت حق تنبل مى سازد و گوش را از شنیدن موعظه کر مى نماید!» فضول الطعام )غذاى اضافى( ممکن است اشاره به پرخورى باشد یا غذاهاى باقى مانده و فاسد شده، و در هر حال از رابطه تغذیه و مسائل اخلاقى خبر مى دهد. از این حدیث بخوبى استفاده مى شود که غذاى اضافى سه پیامد سوء دارد : قساوت مىآورد؛ انسان را در انجام عبادات و طاعات تنبل مىکند؛ و گوش شنوا را در برابرمواعظ انسان مى گیرد! این مطلب کاملاً محسوس است که وقتى انسان غذاى زیاد وسنگین مى خورد عبادات را به زحمت به جا مى آورد و نشاطى براى عبادت ندارد؛ بهعکس هنگامى که غذاى ساده و کم مى خورد قبل از اذان صبح بیدار است، نشاط وحالت مطالعه و عبادت دارد. همچنین به تجربه رسیده است هنگامى که انسان روزه مى گیرد رقت قلب پیدا مى کند و آمادگى بیشتر براى شنیدن مواعظ در او حاصل مى شود؛ بعکس هنگامى که شکم پر است فکر انسان درست کار نمى کند و خودش را از خدا دور مى بیند. -در احادیث اسلامى در ارتباط نوشیدن عسل با صفاى قلب، از امیرمؤمنان على مى خوانیم: «العسل شفاء من کل داء و لا داء فیه یقل البلغم و یجلى القلب؛ عسل شفاى تمام بیماری ها است و در آن بیمارى نیست؛ بلغم را کم مى کند و قلب را صفا مى بخشد» از مجموع آنچه در بالا آوردیم و روایات فراوان دیگر که ذکر آنها به طول مى انجامد بخوبى استفاده مى شود که رابطه نزدیکى میان تغذیه و روحیات و اخلاقیات وجود دارد. هرگز نمى گوئیم غذاها علت تامه براى اخلاق خوب یا بد است، بلکه همین اندازه مى دانیم که طبق روایات بالا یکى از عوامل زمینه ساز پاکى و اخلاق، تغذیه است هم از نظر نوع غذاها و هم از نظر حلال و حرام بودن آنها. دانشمندان امروز نیز معتقدند بسیارى از پدیده هاى اخلاقى به خاطر هورمون هائى است که غده هاى بدن تراوش مى کند و تراوش غده ها رابطه نزدیکى با تغذیه انسان دارد؛ بر همین اساس ،بعضى معتقدند که گوشت هر حیوانى حاوى صفات آن حیوان است، واز طریق غده ها و تراوش آنها در اخلاق کسانى که از آن تغذیه مى کنند اثر مى گذارد. مثلاً گوشت درندگان انسان را درنده خو مى کند یا گوشت خوک صفت بى بند و بارى جنسى راکه از ویژگیهاى این حیوان است به خورنده آن منتقل مى سازد. این از نظر رابطهطبیعى و مادى است، از نظر رابطه معنوى نیز آثار خوردن غذاى حرام غیر قابل انکاراست، غذاى حرام قلب را تاریک و روح را ظلمانى مى کند و فضائل اخلاقى راضعیف مى سازد «شریک ابن عبدالله » روزى وارد بر «مهدى » خلیفه عباسى شد، مهدى به او گفت باید حتماً یکى از سه کار را انجام دهى. شریک سؤال کرد کدام سه کار؟ گفت یا قضاوت را از سوى من بپذیرى و یا تعلیم فرزندم را برعهده بگیرى، و یا غذائى )با ما( بخورى! شریک فکرى کرد و گفت سومى از همه آسانتر است، مهدى او را نگه داشت و به آشپز گفت انواعى از خوراک مغز آمیخته با شکر و عسل براى او فراهم ساز. هنگامى که «شریک» از آن غذاى بسیار لذیذ و حرام فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد و گفت این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز بوى رستگارى را نخواهد دید! فضل ابن ربیع مى گوید مطلب همین گونه شد، و شریک ابن عبدالله بعد از این ماجرا هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوى آنها پذیرفت. برگرفته از کتاب حکیم باشید….

0 Reviews

آیا این مطلب را می پسندید؟
https://ostadakhavan.com/?p=6297
اشتراک گذاری:
واتساپتوییترفیسبوکپینترستلینکدین

نظرات

0 نظر در مورد نقش طب جامع اسلامی در تربیت و اخلاق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.